- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
روضـه بـرپـا بود هر جا آب بود روضـههـایـش ذکـر بـابـا آب بود روضهخـوانش گاه ظرفی آب شد مــاجــرای آب آبـش کــرده بــود غــصـۀ اربـاب آبـش کــرده بــود یـا خـودش بـاریـد دائـم یـا ربـاب پیـکـری را بر زمـین پـامـال دیـد شـمـر را در گــودی گـودال دیـد هجـمـۀ شـمـشـیـرها یـادش نرفت هم به تن رخـت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود آتــش بــیداد دنــیــا را گــرفــت عـمه را با دسـت بـسـته میزدنـد با هـمان نـیـزه شـکـسـته میزدند تـازیـانه جای طفـلان خورده بود بـا تـنـش زنـجـیـرها درگـیـر بود در غـل و زنـجـیـر امّـا شـیر بود ماجـرای شام پشـتـش را شکـست کـوچههای شـام پیـرش کرده بود شهـر و بـارعـام پیرش کرده بود خطبه خواند و شام را تسخیر کرد درد و رنج و غـصـۀ بـسـیار دیـد از زبــان شــامـــیـــان آزار دیــد بزم مِی بود و سر و طـشتی طلا داغ بر نیـزه سرش هم جای خود بـوریـا و پـیکـرش هم جـای خود خـاک را هــمـسـایـۀ افـلاک کـرد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
دارم حـضور مـادر تو درد میکـشم تو هـسـتی و برابــر تو درد میکشم یک ظرف آب دیدهام و باز مثل قبل بـا آب آبِ اصـغـر تـو درد میکـشـم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
باز امشب در نگاهت کربلا تصویر شد مرغِ جانت نوحهخوان و واژهها تکثیر شد روی دستانِ غمش شیرخواره پرپر میزند آه! آنـدم کامِ خشکـش بیقـرارِ شیـر شد نالههای جانگدازت میخـراشد سینه را چـشمِ تو آئـینهدار شعـبه شعـبه تـیر شد با دلی از خون پیش آید عمو با مشکِ آب او که میآید چرا پس این رسیدن دیر شد گو فـلـک آتـش به بـاغِ آرزوهـایت زده تا که حلق شیرخوار از تیر کینه سیر شد تنـگ آمد راهِ جـاده با حـضورِ شـامیان هلهله سر داده، ذیالقربی چنین تعبیر شد من نگویم مجلسی در مقتلش آورده است شک نکن که عمه جانت از همین جا پیر شد قتلگه وصل و فراق دو کبوتر بوده است از همین جا بود عشقِ داغشان اکسیر شد!
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
غرقِ تب! افتاد از تاب و توان بعد از پدر شد نگـهـدار و پـناه کـاروان بعد از پدر اشکِ پنهانی او را دیده بود و گشت و گشت مثل پروانه به دورِ عمّه جان بعد از پدر
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
درد خود را همه با اشک مـداوا کردم دامنـم را ز سـرشک مـژه دریـا کردم چه بگـویـم سـر بازار چه آمـد به سرم سنگبـاران شدن عـمـه تـمـاشـا کـردم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
آنچه در کـربـبلا از غـمِ هـجـران دیـدم هـمـۀ حـادثـه را بـا دلِ ســوزان دیــدم کـربلا خاطرۀ سـیـنۀ پُر سوزِ من است من در این دشتِ بلا کـینۀ عـدوان دیدم عـرصۀ کـربـبـلا یـا که به جـولانِ بـلا من لبِ سـوخـته و تـشـنـۀ مهـمان دیـدم ای پـدر این که پـذیـرایی مهـمـان نبود نیـزۀ شـمـرِ لعـین بر لب و دنـدان دیدم خستهام سیـنۀ سوزانِ من و زخـم عـدو هر سـتـم را هـمه با دیـدۀ گـریان دیـدم گو پدر جان که من از غصۀ هجرت چه کنم نـرم شد پیکـرت از سـمِ سـتـوران دیدم پس تو ای شمر مزن پای به این جسمِ شریف پـاره پـاره بـدنـی فــرشِ بـیـابـان دیــدم بعـدِ آن حـلـقـه زده گـرِد خـیـامِ نــبَـوی خــیـمــۀ آل عـبــا غــارتِ آنــان دیــدم کربلا جلوهای از آیت و اسرارِ خداست از حـرم تا به حـرم رنـجِ فـراوان دیـدم کربلا خاطرهاش جور و جفا بوده و بس ظلم بیحد به خود و عمه و طفلان دیدم شام تا کـوفه بسی رنج کـشیدم ای وای عمرِ خود با محن و درد به پایان دیدم!
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
زهـر جفا آتش زده بر جسم و جانم خـون دلی کـهـنـه بیـایـد از دهـانـم من یادگار روز عاشـورای عـشـقم ز امر خدا بـسـتر نـشـین آن زمـانم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
جـا مـانـدۀ کـرب وبـلایم در مـدیـنـه زخمیست از داغ پدر بر روی سینه بین داغـدار لعـل خشک اصغرم من
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
شد اسیـر غـل و زنجـیر تنِ بـیـمارش سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش داشت عادت به اذانِ علی اکـبر امّا... بیبرادر شده بود و غم دل شد یارش
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
ای دعا با نفست کرده به گردون پرواز سجده آورده به سجادهات از شوق نماز آفـتـاب دلـی و مــاه هــزار انـجــمـنـی تـو حـسـیـن دگـر فــاطــمـۀ زهــرایـی تـو فــروغ بـصـر فـاطـمـۀ زهــرایــی نطق تو قبضۀ شمشیر و وجودت سپر است دم تو از دم شمشیــر تو بـرندهتر است گرچه بـردند تو را بر در دروازۀ شام گر چه دادنـد تو را با همه پاکی دشنام دشمنان زخم به قلب تو هم آهنگ زدند گرگها بر جگر سوختهات سنگ زدند حـجـتالله کجـا طـعـنـۀ پـیـوسـتـه کجـا روح توحید کجا جسم به غل بسته کجا ای که داغ جگرت شعـله زده بر دلها سنگ بـاران شده از بـام همه منـزلها پسـر هنـد شـرر بـر جگـرت زد دیدی زخـمها بر روی زخم دگرت زد دیدی چرخ گردون به تو در جور و جفا عادت کرد همه جا سهم تو را درد و غم و محنت کرد ای جگرپارۀ زهرا که شدی پاره جگر عـاقبت زهـر جـفا بر جگرت کرد اثر شعـلـۀ آه تـو پنهـان به خـروش ما بود نـالـۀ یـا ابـتــای تـو بـه گـوش مـا بـود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
شب بود و روحم در سکوتی نوحهگر شد فـرمـانروای سـیـنـههای شـعـلهور شد گـفـتــیــد: مـن بــیــمــار بــودم آه امـا هر عضو من بر چشم شیطان حملهور شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگیام را با یاد آن سجدههای طولانیات بگذرانم یک گوشه تنها نشستم، جام دعا روی دستم حالا که اینگونه مستم باید صحیفه بخوانم نیمهشب است و منم که در کوچههای مدینه در انتـظار تو با آن انـبان خـرما و نانم ایکاش میسوخت کوفه در شعلۀ خطبههایت در شعلۀ خطبههایت میسوزد اینک جهانم آن روز با تب چه کردی در آتش خیمهها؟ آه در دود خیمه چه دیدی؟ با من بگو تا بدانم وقتی چهل سال با اشک افطار کردی، چگونه آب گوارا بنـوشم؟ اصلا مگر میتوانم؟
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام در راه شام
غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد وگر بیرون نریزم آتش دل، استخوان سوزد اگر آتش ببیند آب کمکم میشود خاموش ولی همواره چشمم گرید و دل، همچنان سوزد اگر از سینهام آهی نمیآرم برون زانروست که میترسم که از یک شعلۀ آهم جهان سوزد به راه شـام زیـر سایـۀ رأس پـدر هـستم ولی دل بر تن در آفـتاب سایـبان سـوزد خدایا قاتل شیرخوارۀ ما را فزونتر سوز که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد تو ای دشمن به نزد من به عمه کم جسارت کن که از این غم چسان گویم وجود من چسان سوزد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
با عمهاش به پای حـسین گریه میکند در سجده هم برای حسین گریه میکند سـجـاد آل عـشـق و امـام بـکـاسـت او هر لحظه در هوای حسین گریه میکند هـشتاد درصد از لحـظات غـمش شـده وقف حسین و جای حسین گریه میکند با خـاطرات نیزه و سر لـطـمه میزند با یاد آن عـبـای حـسـین گـریه میکـند ای ریز ریز من چـقدر مختصر شدی یعقوب اگر به جای من زار و خسته بود یعـقوب اگر به جای من دلشکـسته بود یعقـوب اگر نظاره به گودال کرده بود بار سـفـر به سـوی خـداونـد بسـته بود بابـای من به زیـر سـم اسب رفـته بود اعضای اطهرش ز مفاصل گسسته بود کـشـتی اسـرعی که مسـیر نجـات بود پهلو شکسته غمزده در خون نشسته بود آنقدر نیزه خورد که چشمش سپـید شد کشتی شکست خورده به طوفان، حسین من تفـسـیر نام لولو و مرجـان، حسین من ای پـارههای سـورۀ انسان، حسین من کردی مرا تو پاره گریبان، حسین من دارد بـرای کار خـودش تـوبـه میکـند چوبیکه خورد بر لب و دندان، حسین من گـفـتم به نیـزهدار، سـر روی نـیـزه را اینقدر روی دست نچرخان، حسین من دیگر بس است حضرت زهرا ز دست رفت
: امتیاز
|
نوحه شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
گلی ز گـلشن دین، من زین العـابدیـنم چهـارم گـل ولایت، حـامی مسـلـمـیـنم از دشمن ولایت، عـمری سـتم کـشیدم حالا برای اسلام، همچون حسین شهیدم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا از نـسل آل احـمـد، ماه مـدیـنه هـسـتم شهـید راه قـرآن، با زهـر کـیـنه هستم عمری پس از پدر من، در سوگ او نشستم یاد غـریب مـادر، دخـیـل گـریه بـسـتم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا بعد از گلان زهرا، عمری به شور و شینم چون شیعـیان مولا، گـریه کن حـسینم رنح و بـلا بـدیـدم، کـرب و بلا بدیـدم با نالـههای طفـلان، شور و نـوا بدیدم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا گـلهای پرپر از کین، دیدم ز آل هاشم جـسـم عـلـی اکـبـر، پـیکـر پاک قـاسم در خیمه بودم اما، غربت نمودم احساس شرر زده به جانم، داغ عمویم عباس واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا دیدم به سنگ دشمن، جبین او شکسته شمر لعین ز کینه، بر سینهاش نشـسته دیـدم که جـسم بابا، روی زمـین فـتاده به حال سجـده بابا، سر بر زمین نهاده واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا در کـربلا صدای، غـربت او شنـیـدنـد یوسف فاطمه را، از کـینه سر بریـدند دیدم که دشمن دین، آتش به خیمهها زد رأس حسین زهرا، بر روی نیزهها زد واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا دیدم علی اصغر، شد پاره پاره حنجر دیدم علی اکبر، چون گل بگشته پرپر ای شیعـیان مولا، راحت شدم ز غـمها شدم شهید زهر و، روم به سوی زهرا واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا
: امتیاز
|
نوحه شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
پخش سبک ( به سبک همه جا کربلاست ) ای وَلـیّ خــدا، رُکـنِ اَرکــانِ دیـن سَـروَرِ کـائـنـات، سَیّـدُ الـساجـدین بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) کُـشـته زهـرِ کـین، غـصه دارِ بـلا راویِ روضـههـا، شـاهـدِ کــربـلا روز و شب خواندهای، روضۀ سر جدا تا کـنی فـتـنـۀ، خـصم دون بر ملا بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) از غـمت تا فَـلَک، سـوزِ آوای من رأسِ بـالای نِی، دیـدهای وایِ مـن بــخـدا تــا ابــد، تـوئـی آقــای مـن در غمت بین چنین، آه و غوغای من بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) بوده اِی نوکریت، بر مَلَک افتخار خطبهات بر تنِ، فتنه چون ذوالفقار همچـنان عـمهات، زینب دل فکـار کـردهای فـتـنۀ، دشـمـنـان آشـکـار بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲)
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
شرح حال دل من شرح غم و هجران است شرح چشم تَرِمن شرح خود باران است تـیر انـدوه به جـان و دل من بـنـشـسـته مـثـل آئـیـنه دلم از غـمـشـان بشـکـسـته ذکر یاران به لب از دوریشان میگیرم ز جـوانـی ز فـراق و غــم آنـان پـیــرم دیـدهام کـربـبلا را که پُـر از تـیـر شـده نعـش یـاران خـدا را که پُـر از تیر شده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
آنکه عمری به دعا غنچه لب وا میکرد گـریه بر غربت و مظلومی بابا میکرد آنـچـه در مـعـرکـه کـربـبـلا رخ میداد شاهدی بود که از خـیـمه تماشا میکرد مصلحـت بود که آنجا به شهـادت نرسد ورنه او هم به بر فـاطـمه مـأوا میکرد سالها بعدِ شهادت سپـری گـشت و دلش همچو نی ناله ز بیرحمی اعدا میکرد هر زمان دست صبا زلف جوانی میدید یادی از زلف عـلـی اکـبـر لـیلا میکرد داغ قاسم به دلش بود که در فصل خزان یـاد پـرپـر شدن لالـه صـحـرا مـیکـرد برلب جوی چو میدید گلی پژمرده است یادی از علـقـمه، بیدسـتی سـقا میکرد هر زمان آب پی رفع عـطش مینوشید یـادی از تـشـنه لـبـان لب دریـا میکرد طفـل شـشماهه چو میدیـد زدود آهش روز را راهگـشـای شـب یـلـدا میکـرد گرچه شد پاره جگـر از اثر زهـر سـتم ناله از بهـر جگـر گوشه زهـرا میکرد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
بـگـذاریـد بــرای پــدرم گــریـه کــنـم اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم تشـنه کـشـتند عزیزان مرا، حق بدهید تا که بر آب میافـتـد نظـرم گریه کنم پیش من وقت وضو طشت نیارید، که من یاد طشت زر و رأس پـدرم گریه کنم یاد آن ضرب عـمود و عمویم میافـتم تا گذارم روی سجـاده سـرم گریه کنم حرفی از کشته شدن نیست، اسیری سخت است بـگـذاریـد به داغ جـگـرم گـریـه کـنـم غـم خـاکی شدن چـادر زینب بس بود به خـدا تا به قـیامـت اگـرم گـریه کـنم خواهرم بسکه کتک خورد ز ناقه افتاد به زمین خوردن این همسفرم گریه کنم دست بسته به خدا روی گرفتن سخت است به گرفـتاری زنهای حـرم گـریه کنم وسـط هـلهـلهها مادر اصغـر میگـفت بـگـذاریـد بــرای پـسـرم گــریـه کـنـم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
در کـنـار عـمـهام داغ فــراوان دیـدهام داغ بـابـا و بــرادر داغ یــاران دیـدهام پیش چشمم یوسف کرب وبلای خویش را در میان چـنـگ گرگان بیـابـان دیـدهام عید قـربـانـی نـبـود امـا مـیـان کـربـلا بارها در پیش چشمم عید قربان دیدهام روی هر نیزه ستاره خودنمایی مینمود بر فـراز نیـزهها ساقی عـطشان دیدهام کوفه و بزم شراب و بیوفاییهای شام خیزران را بر لب شاه شهـیـدان دیدهام وای از شـام بلا و از مـصیبتهای آن در خرابه کودکی زار و پریشان دیدهام
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی بیرون زده در روز، عجـب ماه تمامی مـیآیــد و در راه قــیــامــاً و قــعـــودا گامی به زمین خورده و برخاسته گامی میآید و پیـشانی او صبـح، چه صبحی میآید و پیـش نظرش شام... چه شامی شـمـشـیر به دست آمده لـبـیک بـگـویـد بیآنکه بگـویـد پـدر از جـنگ، کـلامی او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی یک مرد به جا مانده، چه آغـاز غریبی یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی دلها همه هـستـند اسیـرش، چه اسیری با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است شرمنـدهام از رویت اگر قافیه آب است شرمـندهام از روی تو تنها نه فـقـط من از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است زینب سـر بـالـین تو با گـریـه نـشـسـته تر کردن پـیـشـانی بـیـمار، ثـواب است در خـیمه برای عـطشت نیست جـوابی از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است درد تو به تـشـریح، مـضـامـین مـقـاتـل آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است چشمان تو بستهست، عجب روضۀ بازی! ای هر سـخـنـت هر عـمـلت آیـۀ قـرآن ای کـوثر جاری شده در سـورۀ انـسان هـر سجـدۀ تو یک شب یـلـدای خـلایق هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟ ای موی تو هر سال در این مـاه پریشان بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟ ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان! در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟ ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان! افـتادهای از پـشـت شتـر از غـم سرها؟
: امتیاز
|